سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دوستی با دوستان همراه با خط های منحنی لبخند

چیز هایی که پس از سال ها کوشش می سازی ممکن است

یک شبه نابود شود

با این حال در فکر ساختن باش


نوشته شده در جمعه 86/10/14ساعت 2:10 عصر توسط شیداگر جوان تاریکی نظرات ( ) | |

موطن آدمی را هیچ نقشه ای نشانی نیست

موطن آدمی تنها در قلب کسانی ست

که دوستش می دارند


نوشته شده در جمعه 86/10/14ساعت 2:9 عصر توسط شیداگر جوان تاریکی نظرات ( ) | |

قافیه ای که با هر واژه ای می آمیزد:

آزادی

که با مرگ می خواند

آزادی

آزادی بال می ماند

به نسیمی که در میان برگ ها می وزد

و برگلی ساده آرام می گیرد.

به خوابی می ماند که درآن ما خود

رویای خویشتنیم.

به دندان فرو بردن در میوه ممنوع می ماند آزادی

به گشودن دروازهآی قدیمی متروک و دست های زندانی.


نوشته شده در جمعه 86/10/14ساعت 2:9 عصر توسط شیداگر جوان تاریکی نظرات ( ) | |


نوشته شده در جمعه 86/10/14ساعت 2:8 عصر توسط شیداگر جوان تاریکی نظرات ( ) | |

صبح به یکباره برف بارید

و صبح انفجار کلاغ ها از شاهخه های سپید.

زمستان دردشت است تا دور دست نگاه

دنیایی بی انتها.

عشق من فصل دیگری رسیده است

و زیر برف

مغرورانه و سخت کوش زندگی

ادامه دارد.................


نوشته شده در جمعه 86/10/14ساعت 2:8 عصر توسط شیداگر جوان تاریکی نظرات ( ) | |

گر برین سان باید زیست باید پست

من چه بی شرمم اگر فانوس عمرم را بی رسوایی نیاویزم

بر بلند کاج خشک کوچه ی بن بست

گر برین سان باید زیست باید پست

من چه ناکام اگر ننشانم از ایمان خود چون کوه

یادگاری جاودانه بر تراز بی بقای خاک!


نوشته شده در جمعه 86/10/14ساعت 2:4 عصر توسط شیداگر جوان تاریکی نظرات ( ) | |

دیگر درختان هم از تماشای رهگذران خسته شده  اند.

برگ ها  در قرق بعداز ظهر چرت می زنند

و تنها گهگاه از هیاهوی گله ای سر گردان بادی بیدار شده

غرغر کنان در جای خود غلتی می خورند و دوباره به خواب می روند

 


نوشته شده در جمعه 86/10/14ساعت 2:3 عصر توسط شیداگر جوان تاریکی نظرات ( ) | |

ای همیشگی
دل به هیچ واژه ای نبسته ام
باز هم تویی
که می پرستمت
شب ِ تولد ِ توئه  ، میلاد هر چی خاطره
روزی که غیر ممکنه ، هیجوری از یادم بره

 

تولد
نوشته شده در پنج شنبه 86/10/6ساعت 12:0 صبح توسط شیداگر جوان تاریکی نظرات ( ) | |

پری ناز برفی

 

 

دختر نازِ دی ماه ، حوای سیب وگندم

شیطنتِ گلِ سُرخ ، از بغض تا تبسم

همشونه با پرستو ، به این قفس پریدی

غزل غزل ترانه ، به قصه پر کشیدی

 

 

پریِ نازِ  برفی ، عروسکِ زمستون

سکوتِ باغُ باغچه ، آوازِ باد و بارون

بی تو سکوتِ محضم ، نه واژه ای ، نه حرفی

دختر خوشگلِ دی ، عروس فصلِ برفی

 

 

وقتی که تو می خندی ،آب می شه بغض برفا

با تو طلایی میشه ،رنگ تموم حرفا

می خونی با سکوتت ، وقتی که حرفی داری

عروسک قشنگم ، تن پوش برفی داری

 

 

غرورِ آبیِ تو ، همرنگ آسمونه

نه ساده ای ، نه مغرور ، زلالی عاشقونه

برف و تگرگ و بارون ، سمفونیِ زمستون

می خوا باهات برقصه ، تنهاییِ خیابون

 

 

  ازکتاب تولدت مبارک  - شایا تجلی


نوشته شده در پنج شنبه 86/10/6ساعت 12:0 صبح توسط شیداگر جوان تاریکی نظرات ( ) | |

من نباشم کی تو رویا موهات رو ناز میکنه

کی با بالای شکسته با تو پرواز میکنه

راست بگو من که نباشم اخمای پیشونیت رو کی میاد دونه دونه با حوصله باز میکنه

من نباشم کی میاد ناز نگات رو میخره

کی میاد دنبال تو تورو تا خورشید ببره

کی میگه حق همیشه با تو واسه خاطر تو جون میده پشت پنجره

من اگه نباشم کی واسه همیشه تورو میپرسته

کی برات میمیره کی نمیشه خسته

کی تورو میذاره روی دوتا چشماش

کی اگه نباشی میگیره نفسهاش من اگه نباشم ..

.من نباشم کی تحمل میکنه حال تورو با رقیب رفتنو اذیت و آزار تورو

تو خودت داور میدون شو و بگو کیه که جواب نده تلخی رفتار تو رو

من نباشم کی برات قصه میگه تا بخوابی

کی میاد سراغ رویات تو شبهای مهتابی

کی بیداره تا تو خوابت ببره

کی قایم میشه توی ابرا که راحت بتابی

من اگه نباشم کی واسه همیشه تورو میپرسته

کی برات میمیره کی نمیشه خست

ه کی تورو میذاره روی دوتا چشماش

کی اگه نباشی میگیره نفسهاش

من اگه نباشم ..


نوشته شده در پنج شنبه 86/10/6ساعت 12:0 صبح توسط شیداگر جوان تاریکی نظرات ( ) | |

<   <<   11   12   13   14      >

قالب وبلاگ : قالب وبلاگ